دعوا و درگیری بیشتر زوجها بر سر چیزهای کوچک و بی ارزش شروع میشود، با این حال این نوع دعواها اغلب میتوانند نشان دهنده مشکلات بزرگتری هم باشند. شاید تعجب کنید که بشنوید برخی از دعواها تا حدودی خیلی خوب و کاملا طبیعی هستند. زیرا باعث میشوند که درباره رابطه خود بیندیشید. در واقع، دعوا یکی از بهترین ابزارهای شما برای یادگیری بهتر روش های حفظ رابطه محسوب می شود.
دعواها و درگیریها، نشان دهنده مکانیسم های دفاعی و روشهایی است که در ناخودآگاه شما قرار دارند. دعواها به شما میگویند که به چه چیزی اهمیت میدهید، چه چیزی را واقعاً آرزو دارید و به دنبال چه چیزهایی هستید. بنابراین، بهتر است از این وقایع درس بگیرید. برهمین اساس ما سعی کرده ایم در این مقاله از پزشکت، به تعدادی از مسائلی که ممکن است بین زوجین بروز پیدا کنند، اشاره کنیم و شایع ترین علل درگیری بین زوجین را بررسی کنیم. آنها عبارتند از:
محکوم کردن یکدیگر
اگر متوجه شدید که همدیگر را به خاطر اینکه چه کسی تعطیلات را خراب کرده است یا تقصیر چه کسی است که برای مهمانی شام دیر رسیدهاید، سرزنش میکنید، احتمالاً انتظارات خود از یکدیگر را فراموش کردهاید. زن و شوهر در شرایطی مانند این باید واقعاً بتوانند مسئولیت بیشتری را بر عهده بگیرند و همدیگر را محکوم نکنند.
شما باید این توقع که شریک زندگی شما قرار است همواره شما را خوشحال کند، از بین ببرید. در صورت بروز این شرایط، احتمالاً انتظاراتی از نوع باورهای غلط و توقع بیجا دارید. به جای مقصر دانستن همدیگر در یک مسئله و بحث، تشخیص دهید که از چه موضوعی بسیار ناراحت هستید، چه اشتباهی رخ داده است و چگونه میتوانید وضعیت حال و آینده را تغییر دهید.
درگیری بر سر امور زندگی
گاهی اوقات زن و شوهر بر روی انجام کارهای روزمره با هم درگیر میشوند. شاید احساس کنید که شریک زندگیتان هرگز ظرفها را نمیشوید یا سرویس بهداشتی را تمیز نمیکند.
ممکن است ابتدا فکر کنید که مشکل در انجام کارهای روزمره است، اما شاید احساس کنید که طرف مقابل از کمکهای شما قدردانی نمیکند. این نوع درگیری، اغلب راهی است که در راستای درگیریهای قدرت و کنترل در یک رابطه انجام میشود. یعنی تلاش برای به دست آوردن تسلط.
بنابراین به جای دعوا بر سر امورات زندگی، در مورد نیاز به احساس ارزشمند بودن و درخواست کمک، با شریک خود صحبت کنید.
درگیری بر سر مسائل مالی
دعوا بر سر مسائل مالی میتواند از زوایای مختلف به شما ضربه بزند. ممکن است یکی از شریکها، فردی پرخرج و تجملاتی باشد. در عین حال دیگری صرفهجوتر باشد، یا کمبود درآمد باعث وارد شدن فشار دائمی بر رابطه شود. وجود احساس ناامنی از نظر مالی می تواند منجر به بروز درگیری بین روابط زناشویی شود.
پول نماد چیزهای زیادی است. مثلا نماد قدرت و عشق است. مردم به این نکته فکر میکنند که اگر پول کافی داشته باشیم، عشق کافی خواهیم داشت. این اندیشه بسیار ابتدایی است. داشتن منابع مالی و ثروت کافی به ما احساس امنیت میدهد. اما احساس هر گونه کمبود، واقعاً میتواند باعث بروز دعواهای واقعاً عمیق در بین زوجها شود.
انتظارات جنسی متفاوت
پزشکان میگویند که به ندرت، دعوا فقط در مورد مسائل جنسی رخ میدهد. اما این اختلافات مخرب اغلب میتوانند اعتماد به نفس هر دو طرف را تضعیف کنند. یک مثال از این مسئله، مربوط به زمانی است که شریک جنسی، رابطه جنسی را با زمانی مرتبط میکند که باید در آغوش گرفته شود و احساس محبت داشته باشد.
اگر آنها در طول روز نیز چنین محبتی را دریافت نکنند، سطح ناسالمی از انتظارات در زندگی جنسی آنها ایجاد میشود. به این ترتیب فرد سعی می کند نیازهای خودش را از طریق رابطه جنسی برآورده کند.
انتظارات غیرواقعی در رابطه
جملاتی مانند “اگر او واقعاً مرا دوست داشت، میدانست چه چیزی برای من بخرد یا مرا به رستوران مناسب ببرد” از جمله انتظارات غیرواقعی هستند. در یک رابطه، نباید انتظار داشته باشید که شریک شما بتواند ذهنتان را بخواند. این مسئله به معنای گفتن این نکات است که به چه چیزی نیاز دارید و میخواهید داشته باشید. به این ترتیب به شریک زندگی خود اجازه میدهید تا بداند چه آرزوها و خواستههایی دارید و چه چیزی شما را خوشحال میکند، تا واقعاً بتوانید تمایلاتتان را به اشتراک بگذارید.
انتقاد به شیوهای نادرست
گاهی اوقات، برخی از رفتارهای همسرتان میتواند باعث عصبانیت شما شود. ممکن است کارهایی از شریک زندگی شما سر بزند که باعث ناراحتی و خشمگین شدن شما شود. در چنین وضعیتی، مشکلی ندارد که از همسرتان انتقاد کنید. با این حال، این کار باید به شیوه مناسبی انجام شود.
شاید انتظار داشته باشید که همسرتان به صورت فرد خاصی توسط دیگران شناخته شود. مثلا، یک زن برای اینکه همسرش همان مرد محترم و فوقالعادهای باشد که او را با آن ویژگیها میبینید، مسئولیت دارد که این بازخورد را به اطلاع همسر خود برساند. اما این بیان باید در یک چارچوب صحیح انجام شود.
اگر به هر چیز کوچکی در مورد شریک زندگی خود اهمیت نمیدهید، به احتمال زیاد مسئلهای بزرگتر شما را آزار میدهد. به همین علت باید آنها را کنار بگذارید و مشکل واقعی را کشف کنید.
سرگرم شدن با تلویزیون و فضای مجازی
مردم به فضای مجازی علاقه زیادی دارند و این امکانات واقعاً اعتیادآور هستند. سرگرم شدن با این امکانات، راهی برای عدم مشارکت در زندگی مشترک است. همه افراد به استفاده از اینترنت و تلویزیون عادت دارند، در صورتی که این امکانات میتوانند برای روابط بین زوجین مخرب باشند. زیرا آنها از صمیمیت و احساسات بین زوجین میکاهند.
پزشکان میگویند که این حواسپرتیها، حتی سرگرم شدن به کار در دفتر شرکت، میتواند نشانه این باشد که شما از چیزی اجتناب میکنید. به همین علت، به زوجین پیشنهاد میشود که برای مدتی بدون استفاده از تکنولوژی، به گفتوگو بپردازند تا مسئلهای که از آن اجتناب میکنند، شناسایی و رفع شود.
محکوم کردن شریک زندگی
در صورتی که وقتی شریک زندگی شما اشتباهی انجام میدهد، شما به سرعت میگویید ” من به تو گفتم که … ” باید بدانید که این مسئله، مطلوب و خوب نیست. اگر واقعاً توسط شریک زندگیتان تأیید شدهاید، نیازی به سرزنش کردن او ندارید. این دعواها میتوانند موانعی بین زوجین ایجاد کنند، پس طعنه زدن را کنار بگذارید و یک گفتگوی صادقانه با شریک زندگیتان داشته باشید.
استفاده از الفاظ “همیشه” و “هرگز”
بسیاری از افراد علاقه دارند که به طور مطلق صحبت کنند، اما احتمالاً وضعیتی بسیار نادر است که شریک زندگی شما همیشه یا هرگز این کار را انجام ندهد. این نوع از دعواها اغلب از احساس درماندگی در مورد نیازها یا توجه به درخواستهای افراد ناشی میشود.
متهم کردن افراد به دروغگویی
به طور کلی، دعواهایی که بر سر دروغ و فریبکاری صورت می گیرند، میتوانند به مشکلات بزرگی تبدیل شوند. زوجها تمایل دارند که یکدیگر را کنترل کنند. آنها مطالب را به روش خاصی به شریک زندگی خود ارائه می دهند. مثلا، یا میگویند “من صبر میکنم تا حالش خوب شود” یا “فقط این قسمت را به او میگویم. در این حالت، میتوان گفت که در واقع شما حس اعتماد نسبت به شریک زندگیتان ندارید. بهترین زوجین همه چیز را به یکدیگر میگویند.
وقتی صحبت از دروغهای بزرگ و کوچک به میان میآید، مهم است که با آنها روبرو شوید، زیرا میتوانند تأثیرات ماندگاری بر زندگی شما داشته باشند. همه ما میخواهیم که شریک زندگیمان ما را به شیوهای خاص ببینم و به صورت ویژهای درباره او بیندیشیم، زیرا در اغلب موارد گمان میکنیم اگر شریک زندگی واقعیت “من” را ببیند و بداند “من” کیستم یا چه کردهام یا چه احساسی دارم، دیگر مرا مانند قبل دوست نخواهد داشت.
بنابراین ما سعی میکنیم این شخصیت ساختگی را حفظ کنیم و نمیخواهیم قسمتهای تاریکتر وجود خود را به اشتراک بگذاریم. این مسئله یک تعهد در روابط است. زیرا در صورت وجود این شرایط، شریک زندگی شما میتواند بگوید “دوستت دارم” و شما اینگونه فکر میکنید که “اگر این نکته را در مورد من میدانست، واقعاً من را دوست نداشت.” این نوع تفکر، به صمیمیت بین زوجین خیلی آسیب میرساند.
تشبیه شریک زندگی به والدینش
همه ما ویژگیهای مشترکی با والدین خود داریم، با این حال، این موضوع اغلب میتواند به یک موضوع حساس برای ما تبدیل شده باشد. هنگامی که یک شریک به شباهتهای فرد با والدین خود در طول دعوا اشاره میکند، معمولاً به عنوان مطلبی جهت تعریف و تمجید گفته نمیشود. در واقع فرد از این سخن علیه دیگری استفاده میکند.
این رفتار نشان میدهد که فرد واقعا نمیتواند در مورد آنچه واقعاً به آن نیاز دارد، عمیقتر بیندیشد. به جای بروز این رفتار، از خود یا شریک زندگیتان بپرسید که مشکل واقعی چیست؟
انتظار بازگشت شرایط روزهای اول رابطه
بروز تغییر در یک رابطه میتواند یک مسئله عالی باشد. اما اگر یکی از شرکا احساس کند که در رابطه، رها شده است، ممکن است احساس کند که به او خیانت شده یا شریک زندگیاش از او دور شده است. وقتی شخصی شروع به تغییر میکند و شریک زندگیاش از این تغییر ناراحت میشود، فرد تصمیم میگیرد دیگر تغییر نکند و حتی ممکن است که از تغییر بترسد.
تحقیر یکدیگر
گاهی اوقات، زوجین در مقابل دیگر افراد، شروع به درگیری با یکدیگر میکنند. در واقع ممکن است که سعی کنند از این روش برای تحقیر شریک زندگی خود استفاده کنند. این روش بسیار نامطلوب و بد است. زیرا مسائلی که بین زوجین وجود دارد، باید توسط خودشان انجام شود، نه اینکه پای افراد دیگر به رابطه آنها باز شود.
دخالت والدین در زندگی شخصی افراد
دخالت دادن مستمر والدین در تصمیمات زندگی، میتواند تبدیل به مسئلهای نامطلوب شود. به عنوان مثال، گاهی اوقات ممکن است که یکی از زوجین پیش از هر تصمیم، با والدین خود تماس بگیرید و بدون مشورت با آنها در هیچ زمینهای تصمیم گیری نکند. پزشکان میگویند وجود این ویژگی در یک رابطه، نشانه عدم بلوغ یکی از زوجین است.
با وارد شدن به یک رابطه، زمان آن فرا رسیده است که خود را بهعنوان فرزند والدینتان تعریف نکنید. این نکته بدان معناست که هر دوی افراد درگیر در یک رابطه، واقعاً بزرگ شدهاند. به عبارت دیگر، زوجین یک خانواده جدید تشکیل دادهاند که باید مستقل باشند.
البته این مسئله بدان معنا نیست که شما نمیتوانید به دیدار خانوادههای خود بروید. بلکه باید ارزشهای خود را تعیین کنید و مسائل زندگی مشترکتان را خودتان تعیین کنید. به عبارت دیگر تصمیمگیریهای مختلف رابطهتان را باید خودتان و بدون دخالت دیگران انجام دهید.
آخرین دیدگاهها